کره شمالی، اولین بمب اتمیاش را منفجر کرده و منابع خبری غربی مدام از مشکوک بودن این آزمایش سخن میگویند و ایران که حتی رآکتورش هم به راه نیفتاده، متهم به داشتن سلاح اتمی است.
فرمود : «انا الذی اهنت الدنیا، من کسی هستم که دنیا را خوار کردم» و براستی که چنین کرد. داغ بر دست برادر نهاد، دختر را (به جرم امانت گرفتن زیوری از بیتالمال)، سخت مواخذه کرد و چشم فتنه را کور و حکمرانان زر را بر کنار . اشک میریخت برای اهانت به زن غیر مسلم در بلاد اسلام و صورت سرخ میکرد برای یتیمان کوفه. می شود ساعتها و ماهها و سالها نشست و فقط چون عابر غبارگرفته ای، گزارش داد که او چهها کرده و چه میراثی برای شیعه گذاشته. اگر نیم تعلق خاطری باشد و یار همراهی، پیغامهایش، جهان را بیتردید در خود غرق می سازد (که تا امروز هم چنین شده)، که عدل مولا، اتفاقی ساده نیست.
بیسایه عنایت آن بزرگوار/کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
روز شنبه خبر رسید که اطراف میدان انقلاب شلوغ شده است، گویا طرفداران یک روحانی به خیابان ریخته اند؛ مردان و زنانی قمه و چاقو و شمشیر بهدست که از روز چهارشنبه در دو خیابان نزدیک به میدان انقلاب تجمع کرده بودند. آنها شعار میدادند که برای حفظ دین سنتی ایستادهاند. و البته تصاویرشان نشان میدهد که تا چه اندازه به آن شعار وفادارند (به ابزار دستشان توجه کنید). داستان بازداشت روحانی مذکور، حدود ۲ ماه پیش هم حوادثی آفرید، چرا که هوادارانش برای بازداشت نشدناش خیابان را بستند و تجمعی به راه انداختند. مذاکرات ماموران در شنبه به نتیجه چندانی نرسید و مردمان خسته در دمادم افطار در ترافیکی عصبی ساعتها گرفتار شدند. تا آنکه از دامنه تجمع اندکی کاسته شد، اما تعدادی از مردم عادی همچنان در بازداشت هواداران آن روحانی مانده بودند. تا آنکه سرانجام پس از ساعات طولانی (که ماموران منتظر دستور بودند)، تصمیم به اجرای حکم دادگاه ویژه روحانیت گرفتند و روحانی مذکور و تعدادی از هوادارانش بازداشت شدند. چندین قبضه سلاح گرم کشف شد و در میان درگیری، دو مامور پلیس به ضرب گلوله و تعدادی دیگر هم بر اثر اسیدپاشی مجروح شدند.
قبول دارم، تیتر طولانی و کشداری است، اما درباره یک فیلم سینمایی ۱۵۰ دقیقهای خسته کننده، آن هم مربوط به یکی از جذابترین شخصیتهای تاریخی، باید جملهای کامل به کار برد. «ابراهیم خلیل الله» محمدرضا ورزی، چند روزی است که بر پرده رفته و بعید میدانم به ضرب و زور تبلیغات وسیع تلویزیونی و شهری، حتی بتواند یک چندم بودجه چند صد میلیونی (و به روایتی میلیاردیاش) را تامین کند. گویی قرار نیست کار به کاردان سپرده شود و کارگردانی داستان حضرت ابراهیم را میسازد که حتی از نمایش پرکشش شعلههای آتش نمرود هم ناتوان است و همه چیز سر هم بندی شده به پیش میرود... و ما همچنان باید در حسرت بمانیم، حسرت ساخت یک اثر سینمایی مناسب مقام اولیا و اوصیا.
اصلا تعجب نکنید... اینجا ایران است و صدای ما را از جزیره زیبای کیش میشنوید...