انتخابات شوراها در تهران پایان گرفته و نگرفته، روشن شده است که سه چهره ورزشی موفق به کسب رای مردم شدهاند؛ رسول خادم (که پیش از این هم عضو شورا بود)، علیرضا دبیر و هادی ساعی. ۳ سال پیش، امیررضا خادم هم توانست نماینده مردم تهران در مجلس شود. آرای خادم و دبیر و ساعی، (که هر سه مدالهایی در المپیک نیز بدست آوردهاند) بسیار قابل توجه است و اگر روال بر همین منوال باشد، اندک اندک احتمالا نام شورای شهر را باید به کمیته ملی المپیک تغییر داد و رتبهبندی رای منتخبان را هم بر اساس طلا و نقره و برنز...
۱- انتخابات آنچنان که باید و شاید، پر شور نشد و نشانهای بخش بزرگی از این بیحالی در کمرنگ بودن تبلیغات جستجو بود. مسالهای که به موجب قانون با محدودیتهای متعددی مواجه بود و هست. واقعیت این است که گویی این محدودیت که به نام جلوگیری از اصراف به اجرا درآمده است، تاثیر نامطلوبی در جلب توجه مردم گذارده و این پرسش باقی است که آیا راه دیگری جز اعمال محدودیت برای تبلیغات وجود نداشت تا هم شور فضا باقی بماند و هم کمتر اصراف شود؟
۲- میگویند که به برنامه باید رای داد، ولی سوال اینجاست که کدام برنامه؟ مگر نامزدها میتوانند جدول و عدد و رقم بدهند؟ تازه اگر هم بدهند چقدر واقعبینانه و منطقی است؟ این معیار با برنامه بودن هم از حرفهاست!
۳- آقایان در فهرست اصولگرا به توافق نرسیدند؛ اتفاق بعیدی نبود، اما قسمت بامزه ماجرا این بود که همهشان دعوا داشتند که بگویند فهرست اصلی اصولگرایان آنها هستند، غافل از آن که مگر چند درصد مردم به این اسم رای میدهند و مهمتر چند درصد باور میکنند که دوستان، اصولگرایند.
۴- و...
عابرانی که صبح یکشنبه از برابر دانشگاه امیرکبیر میگذشتند، از حال و فضا میفهمیدند که اتفاقاتی در شرف وقوع است. حضور دانشجویان، کنترل دقیق ورودیها دانشگاه و... تعدادی از دانشجویان به دعوت انجمن و یکی دو گروه دیگر جمع شده و خود را آماده برگزاری تجمعی میکردند. اجتماعی که آشکارا در پی اعلام خبر سخنرانی محمود احمدینژاد در این دانشگاه برگزار میشد. در عکسهایی که ایسنا مخابره کرده، روی برخی شعارها پوشانده شده است، اما درباره محتوای آن حدسهایی میشود زد.
زمستان سال ۷۷، در کشاکش پرشور اولین انتخابات شهر و روستا، مرحوم موحدی ساوجی، رییس هیات نظارت بر انتخابات شوراها بود و سیدمصطفی تاجزاده، رییس ستاد انتخابات و معاون سیاسی وزارت کشور. آن موقع، برخیها را هیاتهای اجرایی تایید کردند و هیاتهای نظارت، رد، اما درنهایت نظر تاجزاده به کرسی نشست و موحدی ساوجی، مجبور به سکوت شد و حالا پس از هشت سال، تاریخ به گونهای دیگر رقم خورده و هیاتهای اجرایی وزارت کشور که سیدمجتبی ثمرههاشمی، رییس ستاد انتخابات آن است، مسعود زریبافان، دبیر هیات دولت را (به رغم دو شغله بودن)، تایید صلاحیت کردهاند و نظر هیاتنظارت، به ریاست حسین فدایی، نماینده تهران و دبیرکل جمعیت ایثارگران را کنار گذاردهاند. راه طی شده در این هشت ساله، ثمره عجیبی را بر جای گذارده است.
سال که به کمر کش ۱۶ آذر یا ۱۸ تیر میرسد، بعضیها شاخکهاشان میجنبد و راهشان را کج میکنند طرف خیابان انقلاب یا کوی دانشگاه. گویی قرارشان این است تا ساعتی خیابانها را شلوغ کنند و راهبندان راه بیاندازند و شعارهای ضدحکومتی سر دهند و خودشان و دیگران را خسته کنند و بروند خانههاشان. این شاید سادهترین تعبیر درباره اتفاقات دیروز دانشگاه باشد. دخترها و شعارهاشان را روی مقواهای قرمز نوشته و آمده و ساعتی با مشتهای گره کرده، بالا و پایین رفته و خلاص. بدبینانهاش، توطئهبینی است و خوشبینانهاش، آدمهای وارفتهای که تمام شعورشان در استهزا کردن دیگران اس. گاهی چه خندهدار میشود واژه مضحک دانشجو.
... شاید هم باید تن داد به این زمانه و آدمهایش...