• وبلاگ : نگاه مشرقي
  • يادداشت : مردمان افراط و تفريط
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيدابديت اصلي 

    هر از گاهي سلام

    من موندم اين برادر فرشاد كه صاحب چنين وبلاگ خوب و پر محتوا و هر از گاهي داراي ميزان متنابهي برودت و خشانت هست چطور ميتونه صداي مهربان داشته باشه! البته هر از گاهي ميشه گفت به دليل تاليفات اساتيدي چون جستار و آشنا و ايضا اين حقير در مقام كامنت گذاران اندكي وبلاگ ايشان قابل تحمل ميشه ولي در مجموع من هر از گاهي ميمونم كه چطوري وبلاگ برادر فرشاد برگزيده شد!!!

    سلام آقا فرشاد گل. مصاحبه هاي اخيرتان را در صفحه ي سياسي خوانديم و بسي محظوظ شديم و لذت برديم. خيلي حسرت مي خورم از اينكه آن صداي مهربان و ياعلي گوي آخر هر مكالمه، ديگر قابلمان نمي داند و سر نمي زند و... شايد هر از گاهي دير كنم و نتوانم سر بزنم ولي خوب، هميشه به يادتان هستم و لطفي كه به حقير داشتيد... با تمام اين تفاسير، واقعاٌ خوشحال ميشوم هر از گاهي ما را ميهمان قدمهايتان كنيد در ايمان امروز...

    يا علي مدد

    + نميگم 

    ميگم من جاي تو بودم هيچ وقت از ايشون سوال نمي پرسيدم

    واسه اينكه راه به جايي نمي بر ين

    ضايع ميشين حسابي

    من موندم و يه عالمه سوال بي جواب

    آبجي بيخيال شو

    از ما گفتن

    + ريحون رايا 
    ميتونم ازتون بپرسم چرا همهي دوستان شما اقا هستن؟شما با خانمها مشكل دارين يا با اقايون راحت ترين؟اما در مورد اصولگرا ها همان شد كه بر اصلاحطلبان در دوره قبل رفت!اين بازي قدرت است انها كه اصول بازي را ندانند حذف مي شوند.
    + آشنا 

    جانت سلامت برادر جستار(دامت بركاته)!عليكم السلام.

    ديدن كدوم بعضيا؟؟؟؟من منظورم عكسي كه شما گذاشتي بود نه چيز ديگه اي!!!

    او فقط تپش هاي پاک قلب سپيدش را مي خواهد و جريان نور آرامش در رگهاي جوان روحش !

    آن شب که در نقاشي هزار رنگ روزگار هر چه گوش کرد صدايي از دل صورتک هاي مردمان خسته بر نيامد.. آن شب و شب هاي دگر گذشت ... هر چه زمان در لابلاي مه ترديد ميدود ... خورشيد آرزوها به سمت غروب ميل ميکند ... افسار اين تيزتک تاريخ در دست کيست ؟ که رد پايش را تنها آسمانيان ميبينند ... کودکي ميگفت اين نور زلال که از روزنه سقف بازار به دستان پينه بسته مسگر ها خورشيد هديه مي کند خداست ...

    اگر اوبا تلنگري از ما بخواهد سرماي اين زمستان بي پايان را درطلوع سپيده بهاري تفکر پايان بخشيم چه ؟

    اما آنان که ابرهاي تيره جهل را هر بار در هر نفس بر آسمان دلها دود ميکنند و سلامشان بوي گند مرداب ميدهد .... آنان از رود خانه ها مي هراسند .

    اي کودک بيدار دل نترس ... بهار تو روزي مي آيد آن روز اسباب بازي ها يت را رودخانه انديشه خواهد برد و تو خواهي فهميد که رودخانه چه تند ميرود ... تو خواهي فهميد که از اينجا تا دريا راهي است !.... نترس!

    آشنا جان !

    عرض سلام و ارادت

    ما هم مثل شما چيزي نديديم ! ظاهر ديدن بعضيا چشم دل مي خواد كه من و شما از اون محروميم !

    + آشنا 
    من كه چيزي نديدم راستي آفتاب از كدوم طرف در اومده...!!!
    + ابديت 

    وااا....اين كه بيشتر شبيه آگهي ترحيمه! جستار راستشو بگو....از تير چراغ برق بر داشتي؟!

    ولي خداييش عجب حاج خانم هنرمنديه اين مخدره! من موندم با 5 تا بچه قد و نيم قد كِي وقت مي كنه بره مجلس!

    + سيد وحيد 

    سلام رييس!

    همين کاري نداشتم

    هيچ فكر مي‌كرديد يك كانديداي كرماني اين همه هنر داشته باشد؟

    هم خواهر محمدجواد باهنر، هم خواهر محمدرضا باهنر،... عدم پذيرش مسئوليت ... ماشاءلله مخدره بانو!