احتمالا «مدتی این مثنوی تاخیر شد»، برای همین مواقع سروده شده است تا اگر کسی کاری داشت و نتوانست بر سر قرار مقررش بیاید، به این شعر متمسک شود و خودش را از زیر بار پرسشهای برهاند؛ و حالا چنین شده است. و در چه روزهای پرخبری؛ از تغییر وزاری صنایع و نفت گرفته، تا گروگانگیری بلژیکیها در سیستان؛ از برگزاری دور سوم مذاکرات ایران و آمریکا تا طرح بحث تحریم سپاه پاسداران؛ از انتقادهای شدید رئیس قوه قضاییه از دولت تا ...
مدتی این مثنوی تاخیر شد... و گر نه من کجا و بی وفایی
ما ز یاران چشم یاری داشتیم... خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی برگی دهد... حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود... ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشت... ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز... ما دم همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد... جانب حرمت فرونگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا... ما محصل بر کسی نگماشتیم