سفارش تبلیغ
صبا ویژن
داوود در دعاهای خود می گفت : «بارالها !من دوستی تو و دوستی آن که دوستت دارد و کرداری که مرا به دوستی ات می رساند، از تو درخواست می کنم . بارالها !دوستی ات را نزدم محبوب تر از خودم، خانواده ام و آب خُنکْ قرار ده» . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط فرشاد مهدی پور در 85/3/10:: 9:27 عصر

خواننده ای از راه رسیده و نرسیده، تمام آفاق را درنوردیده و صدایش را در هر کوی و برزنی می توان شنید. درست مثل آن یکی که امد و ترانه‌ای خواند برای "بانو" و رفت آن طرف آب؛ شایعه‌اش هم بود که بردار شهید است و فلان. این یکی هم مثل این‌‌که چیزکی برای "عاشورا" خوانده و خلاص.

یکی دوهفته‌ای است سی.دی چند کلیپ به بازار آمده که دوست داشتم بیش‌تر درباره‌اش بنویسم، ولی دیدن کلیپ همین خواننده تازه مشهور شده، در هیبت خوانندگان گروه‌های شیطان‌پرست فرنگی، بسیار نگرانم کرد. برای این خواننده که به روایتی یک میلیون نسخه از نوارهایش تا امروز به فروش رفته، چندان نگران نیستم، حتی وضع جامعه هم آن‌چنان نگرانم نمی‌کند که برای مدیران فرهنگی می ترسم. مردانی که می‌آیند و می‌روند و آب هم از آب تکان نمی خورد و دیروزدریغ از امروز. آقایان گرم پیش دستی کردن و پست گرفتند و فرهنگ، بی سوار و پرشتاب، به ناکجاآبادی می رود که نپرس.

این سی.دی ها را نخرید که کمکی به مافیای توزیع محصولات ضدفرهنگی نکنید، اما اگر توانستید حتما ببینید؛ چرا که بسیار تکان دهنده است و نگران کننده.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فرشاد مهدی پور در 85/3/3:: 11:38 عصر

چند روزی است که دانشگاه‏های تهران شلوغ شده و سلسله ماجراهایی که در هفته گذشته و از داستان انحلال انجمن (سابقا) اسلامی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران آغاز شده و اول این هقته، به دانشگاه امیر کبیر رسیده بود، به هیاهویی مبدل شد که در این روزها، کوی دانشگاه را به آشوب کشیده است؛ تا حدی شبیه حوادث خرداد 82.

بازنشستگی چند استاد، کاریکاتور روزنامه ایران، تعلیق دانشجویان خاطی و... هم به مدد آن‏هایی آمده که ده‏ها گالن بنزین و کوکتوامولوتوف را در کوی انبار کرده بودند، تا آشوبی چنان اتفاقات سه شنبه شب را شکل دهند. درگیری‏های تبریز، ارومیه، مرند و... را هم که به این مجموعه بیافزاییم، معجونی می شوند، هفت رنگ که هر رنگش، می شود هفتاد رنگ...

وقایعی که علت شان امروز دیگر آن چنان مهم نیست و فقط محملی شده برای سر و صدا راه انداختن؛ اما براستی می توان این ها را یک روال عادی توصیف کرد و یا از آن سو افتاد و به سرعت انگشت اشاره را به سوی ان طرف مرزها نشانه رفت؟ بی تردید آن طرفی‏ها، تا بتوانند از آب گل آلود ماهی خواهند گرفت، ولی آن چه شده، بر بستری آماده رخ داده و دست‏هایی مرموز؛ دست‏هایی که باید از لبه لمس کردن‏شان فراتر رفت و دست‏بند بر آن‏ها نهاد. اولی را همگان اتفاق نظر دارند و دومی را هم چاره ای جز پذیرفتنش نیست؛ امام می‏گفت: آمریکا، هیچ غلطی نمی‏تواند بکند... از خارج هیچ ترسی نداشته باشید، از داخل خودمان بترسید از این که با توطئه‌ها شما‌ را از هم جدا کنند.


کلمات کلیدی :

<      1   2      
درباره
صفحات دیگر