سیاستورزان از تحلیل بر مبنای خبر سخن میگویند و سیاستدانان از چارچوب تحلیلی و بهدرستی که اکنون همچنان گرد و غبارها بهپاست و دستیابی به تحلیلی فراگیر دشوار. برخی را این باور است که جنبشی اجتماعی رخ داده و اگر خبط و خطایی هم بوده، صرفا یک بدخلاقی صورت گرفته و حاکمیت در برخورد با این اعتراض، راهی خشن را برگزیده و گروهی دیگر معتقد به برنامهای ساختارشکنانهاند که نظام سیاسی را وادار به مقابله کرده و اگر خطایی هم در این مسیر رخ داده، مجازات آن از جنس قصاص است، اما جزای براندازان از سنخی دیگر. روشن است که توصیف این بحران به جنبش اجتماعی و یا انقلاب مخملی، روش مواجهه را هم دستخوش تغییر میکند و از سویی دیگرمدام بر طبل جدایی این دو نظریه کوفته میشود. لیکن واقعیت این است که مسئله بهوجود آمده میتواند ترکیبی از توصیف مذکور باشد؛ مردمانی که دچار شبهه شدهاند و اغتشاشگرانی که بهدنبال واژگونی نظام مستقراند. آیا کسی میتواند چنین گزارههایی را از اساس رد کند؟...