فرمود که اگر اندازه کفش گم کرده شان هم به یاد من باشند و در پیام، پیدا کردنم کار آسانی است؛ و سر را باید به طاق کوبید و لرزید و نفس برید. می فرماید کفش... داد و بیداد از این بیچارگی و واماندگی. با همه ادعاها و ناله ها، سر باید به زیر افکند و دم فرو بست وامیدوار بود که زمین دهان برگشاید و آدمی را در خود ببلعد. که عقل کل و نائب ختم رسل و فهل همه نام آوران، خود را چنین قیاسی می کند تا بلکه درکی حاصل آید و فهمی و دریغا.
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر... سخن نو آر، که نو را حلاوتی دگر است... فرخی سیستانی