سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گناه نتوانستن کردن ، گونه‏اى از ترک گناه است . [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط فرشاد مهدی پور در 84/10/20:: 10:21 عصر

یادداشت دیروزم در سایت بازتاب کار شده است. قبل از آن مطلبی درباره لزوم استعفای برخی چهره های قدیمی سیاسی و اجرایی نوشته بودم، که با عنوان مردانی که باید استعفا دهند در سایت شریف نیوز آمده است.

یک خبر جالب هم دیدم از قول دکتر افروغ درباره حذف سرود قدیمی تیتراژ خبرهای سیما و صدا، که جالب و خواندنی است.

...عیدتان هم مبارک!


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فرشاد مهدی پور در 84/10/19:: 3:39 عصر

باز هم سقوط، باز هم تردید

هواپیمایی که صبح دوشنبه در ارومیه متلاشی شد، سرنشینان عادی ای را با خود حمل نمی کرد؛ نه آنکه خون آنها رنگین تر و جانشان با ارزش تر باشد، بلکه همه آنان در ردیف مشهورترین و پرسابقه ترین چهره های نظامی کشور به شمار می رفتند. آن هم در راس یک نیروی استراتژیک: نیروی زمینی سپاه.

سقوط فالکون یادآور شهادت فرماندهان ارشد نیروی هوایی ارتش در یک دهه قبل است. هواپیمایی که در اصفهان، آتش گرفت و جان ستاری و چند فرمانده مهم دیگر را گرفت. حالا دوباره ماجرا تکرار شده است و ابری متراکم از ابهامات بر همه جا سایه افکنده است.

اول. مطابق یک قانون نوشته و نانوشته، پس از آنکه هواپیمای حامل فرماندهان ارتش در ابتدای جنگ و در نزدیکی تهران سقوط کرد و کشور را در آن شرایط بحرانی، شوک زده کرد، تردد جمعی فرماندهان عالیرتبه نظامی در یک هواپیما، ممنوع بوده و چنین پروازی، اجازه بلند شدن ندارد. این مهمترین پرسشی است که در هنگام سقوط هواپیمای شهید ستاری، به میان کشیده شد و پاسخی نیز دریافت نکرد. حالا فرمانده نیروی زمینی سپاه ، مسئول اطلاعات نیروی زمینی سپاه، فرمانده  لشگر 27 محمد رسول‌الله(ص)، فرمانده عملیات نیروی زمینی سپاه، فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه و... همگی بر جت فالکنو سوار بوده اند و آن پرسش دوباره در میان است.

دوم. نقص فنی هر دو موتور، علت اصلی سقوط اعلام شده است. با این همه این علت نمی تواند رافع نگرانی ها و دلمشغولی های افکار عمومی باشد. آن هم در موقعیتی که یک هواپیمای دیگر نظامی (سی.130 ارتش) در حدود یک ماه پیش سقوط کرد و هنوز پرونده آن مفتوح و پرسشها برجاست؛ سالی پیشتر هم هواپیمای حامل جمعی از نیروهای سپاه در ارتفاعاتی نزذیک کرمان سقوط کرد. گرچه محدوده مربوط به نیروهای نظامی است ولی همین مساله، که در پیوندی ناگسستی با امنیت ملی است، حساسیتها و دغدعه ها را دو چندان می کند.هواپیمایی که به یکباره دو موتورش از کار می افتد، چندان هواپیمای سالمی به نظر نمی رسد که بتوان بدان اجازه پرواز داد.

سوم. فرماندهان شهید فالکون سپاه، در ردیف چهره های برجسته ای بودند، که در آمدن و رفتن و جابجایی شان، موجب تحولات بسیاری است. مردانی صاحب تجربه، که در پستهای کلیدی شان از بازوان اصلی حفظ امنیت شناخته می شدند. افسوس خوردن چاره کار نیست، چه در اثر همین سهل انگاریها جانهای بسیاری از عزیزترین نیروهای این مرز و بوم، فدا شده است. ستاری، صیاد شیرازی، لاجوردی و حالا کاظمی و سلیمانی و حنیف و... یادمان باشد، فرصتها اندک است و نیروها محدود؛ یک فرمانده معتمد و عالیرتبه نظامی، محصول چند روز و ماه نیست، سالها فرصت طلبیده و تجربه اندوخته است و رفتن اش بسیار پرهزینه است.

حضرت روح الله فرمود: با رفتن یک خدمتگزار خللی در صفوف آهنین ملت وارد نخواهد شد. این تقدیر همیشه انقلاب بوده و بی تردید، جای آنها را مردانی راست قامت و محکم، پر خواهند کرد.

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط فرشاد مهدی پور در 84/10/19:: 2:0 صبح

... مدتی این مثنوی تاخیر شد

با آنکه دیدن اینترنت، جز عادات همیشگی است اما مدتی است که به پارسی بلاگ نیامده بود و وقتی آمدم که همه چیز نو شده بود.

عجالتا چون در دهه اول ذی القعده هستیم،‏یادداشت کوتاهی را که نوشته ام، اگر ببینید، خوشحالم کرده اید.

 

ای قوم به حج رفته!

 

همه پیام آوران حق آمدند تا در حریم بلند دوست، کرکس نفس راه نیابد و شیطان تمرد و طغیان، احرام نبندد. این حدیث مکرر حق گزاردن است و که آدم را از ازل در بیت العتیق گرد آورده و باز می آورد.

پس باید عازم شد و برخاست و رهسپار گردید، بی همرهی هوا و با همراهی "رب هذه البلده"؛ که بی یاری خضر نتوان عاشق اله شد.

اول. مگر جز این است که "تمام الحج لقاء الامام"؟ کدام امام؟ همان که مالک دیروز است و امروز و فردا. همان که صاجب عصر است وزمان و ولی حق. او آمده که "سراق الله" را دست کوتاه کند و آه بستاند و نوای جانکاه بر آرد در همه اوقات: "هل من ناصرا ینصرنی"؟

مگر قرارمان و ادعایمان جز اطاعت او و طاعت خدایش (که او، خون خداست) چیز دیگری بوده است؟ آنجا که در همه دعاها و التماسها و خواهشهایمان، "االهم ارزقنی حج بیتک الحرام" می خواستیم، در این سال و همه سالها. پس ادعایمان را در ترازوی ادا گذاشته اند، که: بسم الله! بیا و رقص کنان و چرخ زنان به زیر تیغ!

دوم. لفا امام، در دعای بدون معرفت نیست، که کجاوه حاملش، کج است و راه دشوار و مقصد ناپیدا. ادعا را ادا باید کرد و برپا شد تا داد گرفته و فریاد زاده شود و تجلی شرک و نفاق و کفر به زیر مشت و آوای "واجتنبوا الطاغوت" بیاید. این تمام رسالت انبیا و اولیاست.

خانه را باید از غیر پرداخت، چه خانه دل و چه بیت الله الحرام را؛ که هر دو جایگاه حضرت دوست است و داستانش را باید اعلام کرد که "ان الله بری من المشرکین و رسوله".

سوم. همه را دعوت می کنند تا به "حج الاکبر" بیایند، برای آنکه سبدهاشان را با سیبهای سرخ خورشید پر کنند. اما سبدها پر خواب است و کسی فریاد "سیب آوردم، سیب" را نمی شنود. که اگر بشنود می داند، میهمان شده است تا فهم کند که او یک است. نه اینکه دویی هم هست و او اول، که "یکی هست و نیست جز او، وحده لا اله الا هو". پس برای توحید، باید تبری جست از هر شرک و الحاد و انزجار را اعلام کرد از هر مشرک و ملحد. چه بهتر و زیباتر و محکم تر از روز عرفه؛ آنجا که امام هست و ما آمده ایم برای بیرون کردن خانه از غیر و دانستن وحدانیت.

... شاید هنگامه بازگشتن و گذشتن از لاشه دجالها و شیطانهای بزرگ روزگار، ندا باز آید که "در حرم لطف خدا بوده"ایم. انشا الله.

*با استفاده از "صهبای حج" اثر استاد" جوادی آملی".

 

 


کلمات کلیدی :

<      1   2      
درباره
صفحات دیگر