سال که به سراشیب اسفند میرسد، سیل حوادث آوار میشود بر سر آدمی. خاطرات گنگ و مبهم، شبهه زنده بودن را تقویت میکند، بیآنکه حواسمان باشد آدمی در عالم خاکی نمیآید بهدست... نوروز را تبریک میگوییم و میگویند، بدون توقف و تردیدی بر سر اینکه چرا؟ فرمودهاند که اگر دو روزمان به مانند هم باشد، دچار خسران شدهایم و ما که سالهامان اینچنین است دیگر چه... والعاقبه للمتقین...
حجم مطلب قبلی کمی طولانیتر بود و حرفهایی بود درباره ماهنامه سوره سیدمرتضی آوینی که حالا وحید جلیلی سردبیرش است و به محاق توقیف و اعمال فشار حوزه هنری گرفتار آمده و ماجراهاهی دیگر. تا آنکه خبرهای جسته و گریخته آمد از درگذشت رسول ملاقلیپور. کارگردان عزیزی که به ذوق فیلم میساخت و از روی قریحه؛ شاید او را باید تجربیترین فیلمساز سینمای حرفهای ایران دانست که پا را از مرزهای آماتوریسم فراتر گذاشته بود و مدام در حرکت بود.
روحش شاد...
قرار بود تا با پرونده ثروتهای بادآورده و مفاسد اقتصادی برخورد شود؛ شهرام جزایری با هزار و یک سر و صدا دستگیر شد؛ در دادگاهاش نامهای بسیاری آمد و نیامد؛ برخی به دلیل بودن نامشان در انتخابات رد صلاحیت شدند و بعضی هم تایید؛ جزایری به زندان رفت؛ هر از گاهی خبری میآمد که مثلا او آزاد شده، زن طلاق داده، ازدواج کرده، دوباره بازجویی شده، به مرخصی آمده و... تا امروز، چهارشنبه که خبر آمد از دست ماموران گریخته و رفته.
قرار بود تا با مفاسد اقتصادی برخورد شود و همهاش شهرام جزایری نبود.