آخر هفته پیش، رییس و معاون سازمان انرژی اتمی ایران، به وین رفتند تا با البرادعی و تیم معاونانش به گفتوگو بنشینند. 11- 10 ساعت مذاکره که تمام شد، خبر آمد که آنها گفتهاند: حرف ها خوب بود، ولی خیلی دیر! همانطور که می شد حدس زد ایران طرحی را روی میز گذاشته بود که در آن طی سه هفته، تقریبا هر کاری را که غربی ها میخواستند محقق می ساخت؛ و احتمالا حتی تعلیقی مشروط درباره غنیسازی.
این سفر، پی آمد سفر 20 روز پیش البرادعی به تهران بود که او با واکنشی سخت و سنگین در اینجا مواجه شد وبا اوقاتی ناخوش رفت. ایران در آخرین لحظات تنظیم گزارش میخواست بر روند ماجرا تاثیر بگذارد و حتی شنبه، علی لاریجانی رسمی و علنی نامه ای نوشت و همین حرف ها را زد. ولی چه سود؟کسی مدافع نرمشهای این چنین و در دقیقه نود نیست. آخر مگر می شود هژمونی غربیها را با این مانورها در هم شکست؛ نه آن چنان تند و نه این چنین کند. در لحظات آخر فقط باید امتیاز داد و چیزی را هم نمیتوان به دست آورد.
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
یکی دوهفته ای است که گرمای هوا، حجابها را رهاتر کرده و داد همه را در آورده است - بگذریم که در این میانه رییس جمهور روشهای نیمهانتظامی کنونی را رد کرده و در اقدامی همزمان، دستور داده است تا در ورزشگاهها به روی زنان گشوده شود – ولی به نظر میرسد معضل حجاب، گرهی است که به دندان هم بعید است بتوان آن را گشود! چنانکه عابران خیابانهای ونک به بالا، هر روز زنان و دخترانی را میبیند که پشت فرمان ماشینهای آخرین مدلشَان، گیسها را افشان کردهاند و از خیابانها میگذرند و نه ابایی از ماموری دارند و نه دغدغه چشمهای متعجب رهگذران را...
این عکس را خبرگزاری رویتر مخابره کرده، که مکانی را در مرکز تهران نشان میدهد و مامور پلیس زنی را در حال نزدیک شدن به جوانان؛ تصویری نادر که به مدد تبلیغات دوسویه ممکن است فراگیرتر از آنی شود که اکنون هست!