• وبلاگ : نگاه مشرقي
  • يادداشت : مردمان افراط و تفريط
  • نظرات : 1 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    او فقط تپش هاي پاک قلب سپيدش را مي خواهد و جريان نور آرامش در رگهاي جوان روحش !

    آن شب که در نقاشي هزار رنگ روزگار هر چه گوش کرد صدايي از دل صورتک هاي مردمان خسته بر نيامد.. آن شب و شب هاي دگر گذشت ... هر چه زمان در لابلاي مه ترديد ميدود ... خورشيد آرزوها به سمت غروب ميل ميکند ... افسار اين تيزتک تاريخ در دست کيست ؟ که رد پايش را تنها آسمانيان ميبينند ... کودکي ميگفت اين نور زلال که از روزنه سقف بازار به دستان پينه بسته مسگر ها خورشيد هديه مي کند خداست ...

    اگر اوبا تلنگري از ما بخواهد سرماي اين زمستان بي پايان را درطلوع سپيده بهاري تفکر پايان بخشيم چه ؟

    اما آنان که ابرهاي تيره جهل را هر بار در هر نفس بر آسمان دلها دود ميکنند و سلامشان بوي گند مرداب ميدهد .... آنان از رود خانه ها مي هراسند .

    اي کودک بيدار دل نترس ... بهار تو روزي مي آيد آن روز اسباب بازي ها يت را رودخانه انديشه خواهد برد و تو خواهي فهميد که رودخانه چه تند ميرود ... تو خواهي فهميد که از اينجا تا دريا راهي است !.... نترس!