اخراجیها را ندیدهام و علیرغم همه درگیری که با ماجرای این فیلم داشتهام (از ماجرای مصاحبه حمید باباوند با مسعود دهنمکی در ویژهنامه نوروزی همشهری گرفته تا ...) دست و پایم به دیدناش نمیرود؛ حتی یکبار تا جلوی سینما هم رفتم و صف بود و بیخیال شدم. تا حالا خیلیها داستاناش را تعریف کردهاند، کپی پردهایاش را (که دهنمکی گفته است شرعا راضی نیست دیده شود) آوردهاند، درباره شوخیهای بیادبانه و بیمزهاش گفتهاند، ماجرای چند لات را که یکشبه متحول میشوند به سخره گرفتهاند و حرفهای فراوان دیگر، اما گویی قرار نیست جنجالسازیهای دهنمکی تمام شود. مدام درباره فیلماش مصاحبه میکند، از گفتوگو درباره گذشتهاش پرهیز دارد، نگران جایزه نگرفتن از جشنواره شده است، همه مطبوعاتیها را به توطئه متهم میکند و... بدبینانهاش همان راهی را میرود که برخی دیگر از همین نسل در سالهای دهه شصت و هفتاد رفتند و حالا در گوشهوکنار دنیا، برای مردمان تهدیدست مدرسه میسازند!
میترسم از آن که بانـگ آید روزی... کای بیخبران راه نه آنست و نه این