محمدکاظم کاظمی، شاعر نامآشنایی است و آنقدر ایرانی، که تکرار مداوم اهل ... بودناش، هیچ چیزی از گرمی و آشناییاش کم نمیکند. این شعر تازه او، در بخشی از گفتوگویش با روزنامه جامجم سهشنبه که بهوسیله دوست عزیر آرش شفاعی انجام شده، به چاپ رسیده است.
شطرنج
این پیاده میشود، آن وزیر میشود... صفحه چیده میشود دار و گیر میشود
این یکی فدای شاه، آن یکی فدای رخ... در پیادگان چه زود مرگ و میر میشود
فیل کجروی نمود، این سرشت فیلهاست... کجروی در این مقام دلپذیر میشود
اسب خیز میزند، جست و خیز کار اوست... جست و خیز اگر نکرد، دستگیر میشود
آن پیاده ضعیف راست راست میرود... کج اگر که میخورَد، ناگزیر میشود
هرکه ناگزیر شد، نان کج بر او حلال... این پیاده قانع است، زود سیر میشود
آن وزیر میکشد، آن وزیر میخورد... خورد و برد او چه زود چشمگیر میشود
ناگهان کنار شاه خانهبند میشود... زیر پای فیل پهن، چون خمیر میشود
آن پیاده ضعیف عاقبت رسیده است... هرچه خواست میشود، گرچه دیر میشود
این پیاده، آن وزیر... انتهای بازی است... این وزیر میشود، آن به زیر میشود
محمدکاظم کاظمی