• وبلاگ : نگاه مشرقي
  • يادداشت : شطرنج و بازي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    يكبار ديگر همچون باد در گيسوانت مي پيچم

    شايد صداي نرم عاشق شدنم را به گوشت برسانم

    واي خدا مامانم اينا

    نمي خواستم همچين چيزي بشه ولي بد هم نشد

    راستي چي مي گي درباره اين وزير و اسب؟

    كدوم وزير سوار اسب شده؟

    هان؟

    ميلاد ظهور عصاره خلقت ‘ ظاهر کننده غيبي ترين حقيقت وجود ‘ مبارک باد !

    ديگه بي خيالش شدم خاطر جمع ضمنا با اجازه لينک دادم

    روز خبرنگار مبارك و قلمتان هميشه سبز باد !
    + ندا 
    واااااااااااااااااي سرم گيج رفت

    ناگهان وزير به زير ميرود ... سرپرست زير ميشود

    در فرداي آن روز ، 3 نفر با هم و زير ميشوند

    بازهم نمي شود تا اينكه سرپرست ، وزير ميشود

    پس وزير چه ميشود ، سرپرست ميشود

    فرشاد عزيز ، الي چي آخر!

    هي سرپرست وزير ميشود و هي وزير سرپرست ميشود

    در شطرنج زندگي من مانده ام هنوز
    آن يكي چرا برفت وين يكي چرا كه هست ؟
    فكر و بكر زندگي اندر اقتصاد بود !!!!!!!!!!
    اين راه او بود همچنان كه هست !!!!!!!!

    مخلصيم استاد...