• وبلاگ : نگاه مشرقي
  • يادداشت : چه دير بود
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    روزيست اينکه حادثه کوس بلازده‌ست کوس بلا به معرکه‌ي کربلا زده‌ست
    روزيست اينکه دست ستم ، تيشه جفا بر پاي گلبن چمن مصطفا زده‌ست
    روزيست اينکه بسته تتق آه اهل بيت چتر سياه بر سر آل عبا زده‌ست
    روزيست اينکه خشک شد از تاب تشنگي آن چشمه‌اي که خنده بر آب بقا زده‌ست
    روزيست اينکه کشته‌ي بيداد کربلا زانوي داد در حرم کبريا زده‌ست
    امروز آن عزاست که چرخ کبود پوش بر نيل جامه خاصه پي اين عزا زده‌ست
    امروز ماتمي‌ست که زهرا گشاده موي بر سر زده ز حسرت و واحسرتا زده‌ست
    يعني محرم آمد و روز ندامت است روز ندامت چه ، که روز قيامت است

    روح القدس که پيش لسان فرشته‌هاست از پيروان مرثيه خوانان کربلاست
    اين ماتم بزرگ نگنجد در اين جهان آري در آن جهان دگر تير اين عزاست
    کرده سياه حله نور اين عزاي کيست خيرالنسا که مردمک چشم مصطفاست
    بنگر به نور چشم پيمبر چه مي‌کنند اين چشم کوفيان چه بلا چشم بي‌حياست
    ياقوت تشنگي شکند از چه گشت خشک آن لب که يک ترشح از او چشمه‌ي بقاست
    بلبل اگر ز واقعه کربلا نگفت گل را چه واقعست که پيراهنش قباست
    از پا فتاده است درخت سعادتي کزبوستان دهر چو او گلبني نخاست
    شاخ گلي شکست ز بستان مصطفا کز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا

    اي کوفيان چه شد سخن بيعت حسين و آن نامه‌ها و آرزوي خدمت حسين
    اي قوم بي‌حيا چه شد آن شوق و اشتياق آن جد و هد درطلب حضرت حسين
    از نامه‌هاي شوم شما مسلم عقيل با خويش کرد خوش الم فرقت حسين
    با خود هزار گونه مشقت قرار داد اول يکي جدا شدن از صحبت حسين
    وحشي بافقي