فرشاد عزيز سلام بر شما
اگر گلايه بكنيم كه چرا اينقدر فاصله و بي خبري انشااله كه حرف خبط و بيهوده اي نگفته با شيم.درد ما درد باران كوثري و رادان و مير شكاك نيست .درد ما سر گشتگي خودمان است و اينكه هنوز نتوانسته ايم سنگهايمان را با خودمان وا بكنيم.
جگر!
اين تايمر اذانت خراب شده درستش کن.
جگر و کبد و قلوه ات را با هم!
سلام.
اميدوارم كه سالم و كامروا باشيد.
وبلاگ جالبي داريد. به من هم سر بزن
برادر فرشاد ! چند وقتي مي شد كه از برادر مير شكاك خبري نبود يا دست كم ما از اون بي خبر بوديم ! ميگم اين آدمي كه يه روز شاعر بود و فيلسوف ، روز بعدش افتاد تو خط سياسي و يكي به چپ مي زد و يكي به راست ، بعد هم شد يه روز نامه نگار و تو مهر و ابرار و... در انواع و اقسام حوزه ها قلم فرسايي مي كرد ، بعد هم شد يه آدم درويش مسلك و گوشه نشين در ميخانه ي عشق ، يه جايي هم همه ي شاعران معاصر نو انديش رو به توپ بست الان تو چه حاليه ؟ اگه اونو ديدي سلام ما رو بهش برسون برادر ! مخلص برادر آشنا