وبلاگ :
نگاه مشرقي
يادداشت :
زخم و جراحت
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
جستار
دل ديوانهي من قابل زنجير نبود
ورنه کوتاهي از آن زلف گره گير نبود
دوش با طرهاش از تيرگي بخت مرا
گلهاي بود ولي قدرت تقرير نبود
عشق ميگفتم و ميسوختم از آتش عشق
که در اين مسالهام فرصت تفسير نبود
کي جهان سوختي از عشق جهان سوز اگر
در جهان جلوهي آن حسن جهان گير نبود
بس که سرگرم به نظارهي قاتل بودم
هيچ آگاهيم از ضربت شمشير نبود
يارب اين صيد فکن کيست که نخجيرش را
خون دل ميشد و دل با خبر از تير نبود
نازم آن شست کمانکش که به جز پيکانش
خواهشي در دل خون گشتهي نخجير نبود
با غمش گر نکنم صبر، فروغي چه کنم
که جز اين قسمتم از عالم تقدير نبود