اين برادر خيام يه رباعي ديگه هم دا ره كه ميگه:
چون نيست حقيقت و يقين اندر دست
نتوان به اميد شك همه عمر نشست
هان تا ننهيم جام مي از كف دست
در بي خبري مرد چه هشيار و چه مست!